جدول جو
جدول جو

معنی لج کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لج کردن
(سُ مَ / مِ خوَرْ / خُرْ دَ)
ستیزه کردن. لجاج کردن. لجاجت کردن. ستهیدن. رجوع به لج و لجاج شود:
او (مؤذن بدآواز) ستیزه کرد و لج بی احتراز
گفت در کافرستان بانگ نماز.
مولوی.
هر چه میگفت لله لج میکرد
دهنش را به لله کج میکرد.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا
لج کردن
ستهیدن لجاج کردن ستهیدن: هر چه میگفت لله لج میکرد دهنش را به لله کج میکرد. (ایرج میرزا لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از له کردن
تصویر له کردن
کوبیدن و نرم کردن گوشت، میوه و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
(دَ کَ / کِ دَ)
دستگاهی را از کار انداختن. کاری را خواباندن و به آن ادامه ندادن
لغت نامه دهخدا
تصویری از لق کردن
تصویر لق کردن
نادرست نویسی لغ کردن پارسی است شل و نااستوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغ کردن
تصویر لغ کردن
شل و نااستوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رنگی یا نقطه مخالف رنگ وی بر آن پدید آوردن چرکین و بی رونق کردن آن رنگ نقطه ای از پارچه را بوسیله ای برنگ دیگر در آوردن و چرکین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سیلی زدن تپانچه زدن: ... آن بزرگ بخواب یکی از مریدان رفته که باباخاکی گرسنه است و میظید که مارا لت کند، زدن مهره در نرد وشطرنج مضروب کردن، یا لت کردن سویق. بهم زدن آرد آشوردن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
خم کردن، پیچانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دج کردن
تصویر دج کردن
مهر کردن، توده خرمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حج کردن
تصویر حج کردن
مراسم حج را بجا آوردن حج گزاردن، هنجیدن هنج گزاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رج کردن
تصویر رج کردن
به صف نهادن، بدسته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خرد و نرم سائیدن چنانکه گوشت را در هاون له و لورده کردن، خرده و خاکشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
يشلّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
Paralyze
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
paralyser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
melumpuhkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
paralizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
paralisar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
парализовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
lähmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
paraliżować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
паралізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
paralizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
verlammen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
마비시키다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
مفلوج کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
পক্ষাঘাত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
ทำให้เป็นอัมพาต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
kupooza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
felç etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
लकवा मारना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
使瘫痪
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
לשתק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فلج کردن
تصویر فلج کردن
麻痺させる
دیکشنری فارسی به ژاپنی