- لج کردن
- ستهیدن لجاج کردن ستهیدن: هر چه میگفت لله لج میکرد دهنش را به لله کج میکرد. (ایرج میرزا لغ)
معنی لج کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Paralyze
paralisar
парализовать
lähmen
paraliżować
паралізувати
paralizar
paralyser
paralizzare
verlammen
लकवा मारना
melumpuhkan
felç etmek
kupooza
ทำให้เป็นอัมพาต
পক্ষাঘাত করা
مفلوج کرنا
به صف نهادن، بدسته کردن
مراسم حج را بجا آوردن حج گزاردن، هنجیدن هنج گزاردن
مهر کردن، توده خرمن
کوبیدن و نرم کردن گوشت، میوه و امثال آن ها
خم کردن، پیچانیدن
سیلی زدن تپانچه زدن: ... آن بزرگ بخواب یکی از مریدان رفته که باباخاکی گرسنه است و میظید که مارا لت کند، زدن مهره در نرد وشطرنج مضروب کردن، یا لت کردن سویق. بهم زدن آرد آشوردن آن
رنگی یا نقطه مخالف رنگ وی بر آن پدید آوردن چرکین و بی رونق کردن آن رنگ نقطه ای از پارچه را بوسیله ای برنگ دیگر در آوردن و چرکین کردن
شل و نااستوار کردن
نادرست نویسی لغ کردن پارسی است شل و نااستوار کردن
خرد و نرم سائیدن چنانکه گوشت را در هاون له و لورده کردن، خرده و خاکشی کردن
راست کردن، افراختن، برای مثال گردون علم محنت بر بام تو هج کرد / بینی سخط خویش به کوس و علم اندر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۸)